پروازی ها

ساخت وبلاگ

در اسلام اصلى است راجع به اصول دين كه وجه امتياز ما و هر مذهب ديگرى- مخصوصا مسيحيت- همين است. اسلام مى‏گويد اصول عقايد را جز از طريق تفكر و اجتهاد فكرى نمى‏پذيرم. يعنى جنابعالى بايد موحد باشى، خداشناس باشى؛ اما چرا خداشناس باشم، به چه دليل؟ مى‏گويد دليلش را خودت بايد بفهمى، اين يك مسئله علمى است، يك مسئله فكرى و عقلى است. همين طور كه به يك دانش‏آموز مى‏گويند اين مسئله حساب را خودت بايد بروى حل كنى، من حل كنم به دردت نمى‏خورد، آنوقت به دردت مى‏خورد كه اين مسئله را خودت حل كنى، اسلام صريح مى‏گويد: لا الهَ الَّا اللَّه‏ يك مسئله است، اين مسئله را تو بايد با فكر خودت حل كنى؛ اين كه من به‏ لا الهَ الَّا اللَّه‏ اعتقاد داشته باشم و آن را درك كنم براى تو كافى نيست، خودت بايد اين مسئله را طرح كنى و خودت هم بايد آن را حل كنى.

ركن دوم اسلام چيست؟ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّه‏. اسلام مى‏گويد اين هم مسئله ديگرى است كه باز تو بايد مثل يك دانش‏آموز حلش كنى، يعنى فكر كنى و آن را حل نمايى. معاد چطور؟ معاد را هم تو بايد مثل يك مسئله حل كنى، بايد فكر كنى، بايد معتقد باشى؛ و همچنين ساير مسائل. گو اين كه حل كردن اين دو مسئله [يعنى توحيد و نبوت‏] به حل ساير مسائل كمك مى‏كند ولى به هر حال از نظر اسلام اصول عقايد، اجتهادى است نه تقليدى، يعنى هر كسى با فكر خودش بايد آن را حل كند.

پس اين ادلّه دليل بر اين است كه از نظر اسلام نه تنها فكر كردن در اصول دين جايز و آزاد است يعنى مانعى ندارد، بلكه اصلا فكر كردن در اصول دين در حدود معينى كه لااقل بفهمى خدايى دارى و آن خدا يكى است، پيغمبرانى دارى، قرآن از جانب خدا نازل شده است، پيغمبر از جانب خداست، عقلًا بر تو واجب است؛ اگر فكر نكرده اينها را بگويى من از تو نمى‏پذيرم.

از همين جا تفاوت اسلام و مسيحيت بالخصوص و حتى ساير اديان روشن مى‏شود. در مسيحيت، درست مطلب برعكس است؛ يعنى اصول دين مسيحى، ماوراى عقل و فكر شناخته شده است. اصطلاحى هم خودشان وضع كردند كه «اينجا قلمرو ايمان است نه قلمرو عقل» يعنى براى ايمان يك منطقه قائل شدند و براى عقل و فكر منطقه ديگرى. گفتند: حساب عقل و فكر كردن يك حساب است، حساب ايمان و تسليم شدن حساب ديگرى است؛ تو مى‏خواهى فكر كنى، در قلمرو ايمان حق فكر كردن ندارى، قلمرو ايمان فقط قلمرو تسليم است، در اين جا حق فكر كردن نيست. ببينيد تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟ يكى اصول دين خودش را منطقه ممنوعه براى عقل و فكر اعلام مى‏كند و ديگرى نه تنها منطقه ممنوعه اعلام نمى‏كند، بلكه منطقه لازم‏الورود اعلام مى‏كند كه عقل بايد در اين منطقه وارد شود، اگر وارد نشود من چيزى را نمى‏پذيرم. اين، معنى آزادى تفكر است.

بنابراين اگر كسى واقعا در اين مسائل فكر كند، آيا از نظر اسلام حق دارد؟

مسلّم حق دارد، بلكه لازم است فكر كند. آيا اگر كسى واقعا به فكرش از نظر منطقى يك چيزى مى‏رسد در باب خدا، در باب قيامت، در باب نبوت، فكر مى‏كند و يك اشكال به ذهنش مى‏رسد، حق دارد اين اشكال را به ديگران بگويد كه براى من در اين مسئله شبهه‏اى پيدا شده است، بياييد اين شبهه را براى من حل كنيد؟ البته آزاد است. اشكالش بايد حل شود. سؤال كردن در مسائل اصول دين، امر واجب و لازمى است. از پيغمبر اكرم سؤال مى‏كردند، از على عليه السلام سؤال مى‏كردند، از ساير ائمه اطهار سؤال مى‏كردند، زياد هم سؤال مى‏كردند و آنها هم جواب مى‏دادند. اين كتابهاى احتجاجاتى كه ما داريم (و غير آنها) نشان مى‏دهد در زمينه اصول دين در اسلام چقدر حق آزادى بيان و حق آزادى سؤال داده شده است. تا وقتى كه انسان روحش روح تحقيق و كاوش است و انگيزه‏اش واقعا تحقيق و كاوش و فكر كردن است، اسلام مى‏گويد بيا فكر كن، هر چه بيشتر فكر و سؤال كنى، هر چه بيشتر برايت شك پيدا شود، در نهايت امر بيشتر به حقيقت مى‏رسى، بيشتر به واقعيت مى‏رسى.اين مسئله را ما مسئله فكر مى‏ناميم.( مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى    ج‏24    370     تفاوت اسلام و مسيحيت ..... ص : 370)

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 76 تاريخ : جمعه 21 شهريور 1393 ساعت: 10:36

استاد فاطمی نیا: خودتان را معطل نکنید،تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آیدمن اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم میسوزد،یک کلمه میگویم خانوم ها،آقایون بشنوید، به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمی آید! خودتان را معطل نکنید، هی روزی چند تا اوقات تلخی در خانه راه می اندازد، عصبانی میشود، از اینطرف هم میخواهد بشود زبدة العارفین، عمدة المکاشفین، یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم، تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید.آقای علامه طباطبائی سرتاسر لطافت بود، لطافت این مرد به جایی رسیده بود که به عمرش به کسی دعوا نکرده بود، زمانی که مادر قم بودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه بیست وهشت سوار می شدند،از بقل رکاب میزدند، یک بچه ای آمد زد علامه طباطبائی را لت و پار کرد، افتاد رو زمین حالا ما باشیم چه میگوییم، خیلی دیگر آدم خوبی باشیم یک چیزی میگوییم دیگر، این آقا بلند شد، خیلی راحت، اول رفت سراغ بچه،گفت:طوریت نشد؟! گفت:نه، گفت:الحمد لله، خداحافظ. لطافت لازم است،تا لطافت حاصل نشده منتظر چیزی نباش ها!، ببینم تونستی در خانه معرکه نگیری، اگر تونستی آن موقع با هم صحبت میکنیم.

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 108 تاريخ : شنبه 25 مرداد 1393 ساعت: 1:10

                                     چرا هاليوود پيامبران را مسخره مي‌كند

 

شخصيت‌هاي الهي در تمام اديان از تقدسي ويژه برخوردارند كه نشأت گرفته از معنويتي عميق و ارتباطي ماورايي با منبع خير و وحدانيت است. ممتاز‌ترين افراد بشر براي رسالتي ژرف و شگرف انتخاب مي‌گردند تا پيام‌آوران الهي گردند و اين اتصال به مقام ربوبي و انتخاب كساني از سوي خداوند چيزي است كه شكاكيت امروز در جهان معاصر مبنا و ساختار آن را زير سؤال مي‌برد. گويا تقدس و روحانيت و نفوذ اجتماعي و سياسي مبعوثين با ساختارهاي سياسي جهان امروز همخواني ندارد و با رسالت اومانيسم و «انسان خداي جهان» نمي‌سازد. پس همراه با سياست‌هاي تجارت جهاني نبوده و گويا الگوپذيري قشر متوسط جامعه از دين و پيامبران الهي وجدان جمعي را بيدار كرده و جهان را به سويي ديگر مي‌كشاند. پس تصميم بر اين است كه از طرق مختلف سياسي و فرهنگي چون اشاعة فرهنگ پلوراليزم و پوزيتويسم اصل برتري يک دين بر ديگر اديان زير سؤال رفته، وحي به مصاف تجربه و علوم حسي درآيد و از طريق رسانه‌هاي جمعي تلقي مردم از دين و پيام‌آوري دگرگون گردد. ساختن فيلم‌هايي چون «كتاب آفرينش»، «ارمياي نبي»، «ده فرمان» و «عيسي به روايت لوقا» بر اين اساس بوده است.
در فيلم‌هاي ساخت آمريكا، ايتاليا و آلمان، زندگي و تاريخ پيامبران بيشتر از آنكه جنبه‌اي واقعي داشته باشند بر محور تحريفات انجيل و يا تحريفات آگاهانه جهان سياست ساخته شده، و ويژگي‌هاي شخصيتي و تاريخي پيامبران به وضوح دگرگون مي‌گردند.
اين فيلم‌ها معمولاً دچار تحريفات و ويژگي‌هايي چون عدم برنامة تبليغي پيامبران، ساده‌لوحي و عرفي بودن آنان و شك‌افكني در نظام ديني آنان مي‌باشد. شخصيت پيامبران چون موسي، ابراهيم و ارمياي نبي دچار نوعي شكاكيت دكارتي و ترديد ديني است. اگرچه مسأله زنان و ماجراي عشق‌هاي زميني نيز در اين آثار خود بحث جداگانه و مفصلي را مي‌طلبد.

 

پروازی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 107 تاريخ : شنبه 25 مرداد 1393 ساعت: 1:03

با گذشت عمر 34 ساله انقلاب اسلامی و پر رنگ تر شدن مسایل سیاسی در بطن زندگی مردم شاید این سوال به ذهن خیلیا خطور کنه که جریان های مصطلح به اصولگرا و اصلاح طلب در عرصه سیاست چه هدفی رو دنبال می کنن؟ و در واقع ایدئولوژی این دو حزب مطرح کشور از گذشته چی بوده؟و چی هست؟

برا خیلیا جالبه که از اهداف  این دو حزب آگاه بشن حتّی اونایی که اهل سیاست نیستن و به قول معروف از سیاست بدشون میاد.

مطلب مذکور شاید کمکی کنه برا شناخت این دو طیف مطرح کشور تا بتونیم با توجه به این شناخت، در آینده جهت گیری های صحیحی رو در عرصه تصمیم گیری های کشور داشته باشیم .البته مطلب مکتوب نوشته خودم نیست بلکه سر مقاله یکی از روزنامه های مطرح کشوره،توصیه میکنم حتما حتما ادامه مطلب رو نخونید! ...البته نه ببخشید بخونید...

پروازی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 76 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:19

آمریکا بشدت از اینکه ایران میز مذاکره را ترک گوید، نگران است و از این رو می‌توان در لابلای خط و نشان کشیدن‌ها و شرط‌گذاری‌هایش، نگرانی آن از قطع گفتگو و بازگشت ایران به شرایط پیش از مذاکرات و توافقات اخیر ژنو را دید. به این عبارت‌های جان کری وزیر امور خارجه آمریکا که در جلسه استماع کنگره بیان شده است، توجه کنید: «نقض توافق ژنو توسط ایران، واکنش نظامی آمریکا را در پی دارد»، «ما در یک دو راهی قرار داریم یا دیپلماسی یا ادامه خصومت و احتمالاً درگیری». یک نشریه آمریکایی - پلیتیکو- دو روز پیش نوشت وزیر خزانه‌داری آمریکا برای قانع کردن مجلس سنا به عدم تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران با نمایندگان آن گفت‌وگو می‌کند. پلیتیکو در ادامه نوشت: «عدم تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران پیروزی بزرگی برای اوباماست». با این عبارات می‌توان فهمید که هیأت حاکمه آمریکا با هر اقدامی که ایران را به شرایط قبل از مذاکرات و موافقت‌نامه اخیر برگرداند، بشدت مخالفند البته این به معنای پایبندی آمریکا به تعهداتش نیست کما اینکه اظهارات مقامات ارشد دولت آمریکا از عدم پایبندی حکایت می‌کنند.

پروازی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 83 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 14:44

پرسش. با توجه به اين كه ذكر شده انسان فطرتاً عبادت را دوست دارد، چرا ما از عبادت‏هاى خود لذت نمی‏بريم؟

گرايش به ذات اقدس اله فطرى است؛ ولى شهوت و غضب نيز به عنوان ابزار كار در نهاد ما وجود دارد. انسان عاقل اين دو را تعديل مى‏كند نه تعطيل. انسان جاهل شهوت و غضب را امير فطرت مى‏كند. در اين حال، فطرت اسير و در بين غرائز دفن مى‏شود؛ و از فطرت مدفون شده كارى ساخته نيست: «لَقَدْ خابَ مَنْ دَسّيها»

اگر كسى نفس ملهمه را كه به توحيد گرايش دارد دفن كرد، ديگر اثرى از آن ظاهر نمى‏شود؛ يعنى از عبادت لذت نمى‏برد. فطرت شفاف و شكوفا شده، از عبادت لذت مى‏برد. اگر بخواهيم از عبادت لذت ببريم، بايد جداً از مال حرام بپرهيزيم.

كسى كه جز حلال نمى‏خورد و جز به حلال نمى‏انديشد، حتماً از عبادت لذت مى‏برد. چنان كه انسان گرفتار سرماخوردگى و گرفتگى بينى از بوى خوش لذت نمى‏برد و چشم ضعيف و كم نور لذت مشاهده مناظر زيبا را در نمى‏يابد، انسان گنهكار نيز از عبادت لذت نمى‏برد. فطرت شفاف و شكوفا شده از عبادت لذت مى‏برد.

 

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 112 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 14:18

استاد قرائتی:

در روايات مى‏خوانيم: «اتّقوا المُحقّرات من الذّنوب فانّها لاتغفر» : از گناهان كوچك پرهيز كنيد كه بخشيده نمی‏شود.

شايد به اين دليل كه در گناهان كوچك، انسان‏ احساس شرمندگى نمی‏كند و لذا به فكر توبه هم نمی افتد، بلكه جسارت و جرأت او بر تكرار آن زياد و زمينه‏ اى براى بخشش فراهم نمی ‏شود.

اگر كسى كه مقدار كمى بدهى دارد، به طلبكار بگويد: تو كه از من‏ طلبى ندارى، مقدارى كه مى‏ خواهى ارزشى ندارد، او طلب خود را نمى ‏بخشد، ولى اگر مبلغ بيشترى بدهكار باشد و نزد طلبكار آيد و عذرخواهى كند، طلبكار يا به او مهلت مى‏ دهد و يا او را مى‏ بخشد. آرى، طلبكار، مقدار كم را با جسارت نمى‏ بخشد، ولى مقدار زياد را ممكن است با عذرخواهى ببخشد.

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 97 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:25

*استاد حسن رحیم پور ازغدی

 

اختلاف مختص به شیعه و سنی نیست

وحدت شیعه و سنی یعنی چه؟ یعنی همان که قرآن می گوید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» . در اختلافات فقهی و کلامی و تاریخی گفتگوی علمی میکنیم. هرکسی بینه و بین الله تسلیم حجت خدا باشد. اگر به توافق نرسیدیم حساب هرکسی در قیامت با خداست. جنگ مذهبی نداریم. اختلافات فقهی و تاریخی و کلامی نباید موجب درگیری شود. 

 در قرن دوم و سوم هجری، فرقه های مختلف شیعه و سنی بوجود آمد. در شیعه دو انشعاب بزرگ، یکی بعد از امام سجاد «ع» و دیگری بعد از امام صادق «ع» ایجاد شد. بیش از صد و بیست مذهب مختلف فقهی اهل سنت نیز شکل گرفت. البته در قرن پنجم همه مذاهب غیر از چهار مذهب فعلی (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی) از طرف حکومت عباسیان ممنوع اعلام شد.
وجود اختلاف نظر طبیعی است و مختص به اختلاف شیعه و سنی هم نیست. بین خود علمای حنفی هزاران اختلاف وجود دارد. بین علمای شافعی همین طور و بین علمای شیعه نیز همین طور. مگر در خود شیعه اختلاف فقهی نیست؟ مگر فقهای شیعه همگی همفکر هستند؟ مگر مفسرین و متکلمین شیعه همه یک نظر واحد دارند؟ مگر بزرگان اهل سنت آرای یکسانی دارند؟ مسئله اینجاست که اختلافات علمی را باید به روش علمی و برادرانه حل کرد نه ستیز و درگیری. 

 

وحدت به معنای عقب نشینی از عقاید خود نیست
وحدت به این معنا نیست که ما از عقاید خودمان بگذریم. اگر کسی بگوید ما هیچ اختلافی نداریم و همه دقیقا عین هم هستیم، یا جاهل است و یا منافق و ریاکار. چنین وحدتی نه ضرروت دارد و نه شدنی است. اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف نظر چیز بدی نیست. منتها به دو شرط: اول اینکه بحث ها برادرانه و با ادبیات رحمانی باشد و نه تکفیری. دوم اینکه بحث ها باید علمی باشد و نباید به کوچه و بازار کشیده شده شود. غیرکارشناس نباید در این موضوعات وارد شود. نباید این بحث های علمی رنگ عوامانه به خود بگیرد. در مباحث اختلافی هرکسی نباید حرف بزند. کسی باید وارد بحث بشود که هم علمانیتش را داشته باشد و هم آداب اخلاقی بحث کردن را. 

 

شُنّی نشویم!  
منظور از وحدت شیعه و سنی این نیست که هر دو جمع شوند و بشوند«شُنّی»! خیر، شیعه شیعه باشد و سنی هم سنی بماند. منتها اختلافات فقهی تبدیل به تضاد و تعارض و درگیری نشود. برادری اجتماعی حاکم باشد نه دشمنی و کینه.
وحدت مذاهب به این معنا نیست که فقط یک مذهب حق باشد و بقیه باطل باشند. منظور این هم نیست که مقداری از مشترکات را اخذ کنیم و اختلافات را حذف کنیم. این هم نیست که این دو با هم مخلوط شوند.

نظرات مختلف درباره تقریب مذاهب
چند نظر در تقریب مذاهب مطرح می شود. یکی نظر «تعطیل مذاهب» است به جای «تقریب مذاهب»! می گویند که همه مذاهب را کنار بگذاریم و همه مسلمان باشیم! یعنی همگی یک مذهب داشته باشیم. خط ما تعطیل مذاهب نیست. بله درست است که همه می خواهیم مسلمان باشیم، ولی بحث اینجاست که مسلمانی چگونه است؟
عده دیگری می گویند «تکثیر مذاهب». یعنی نوعی هرج و مرج در مذاهب اتفاق بیفتد که هرکس هرچه می خواهد بگوید و کسی مخالفت نکند. بحث از این که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست انجام نشود. این خط را هم قبول نداریم. خط دیگر خط «تکفیر مذاهب» است که این را هم قبول نداریم. تکفیر بزرگترین آفت جهان اسلام در دنیای امروز است.
ما قائل به «تقریب مذاهب» هستیم. یعنی در عین حفظ اختلافات فقهی و علمی، با برادری و منطق با یکدیگر گفتگو کنیم. ما به هیچ وجه از تشیع عدول نمی کینم. البته از تشیع صحیح، نه تشیع توهین و غلو. ما نمی خواهیم شنی شویم. شیعه می مانیم منتها شیعه با اخلاق و با منطق. 


وحدت سیاسی یا بنیادین؟
وحدت حتی مصنوعی و تشریفاتی اش به مراتب بر هر نوع تفرقه ای شرف دارد. اما نیاز به تشریفات و تصنع نیست. اگر نگاه علمی و منطقی به منابع طرفین شود، خواهیم دید که نیازی به تشریفات و تصنع نیست. وحدت ریشه در سنت مذاهب اسلامی دارد.
اگر از وحدت احساسی و سیاسی فراتر برویم و در منابع حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی همدیگر با دقت مطالعه کنیم، خواهیم دید اشتراکات ما آنقدر زیاد است که وحدت ما بنیادین خواهد بود نه سیاسی. اختلافات ما صرفا اختلاف نظرهایی فقهی و کلامی است که بین همه عالمان وجود دارد و طبیعی است. لذا بحث وحدت برای بعد از انقلاب اسلامی نیست. این سنت علمای شیعه و سنی در طول تاریخ بوده است.

در هیچ موردی دیده نشده است که ائمه اطهار- علیهم السلام- بخواهند عنوانِ مسلکِ مسلمانی را تغییر دهند بلکه مهم برای اهل بیت- علیهم السلام- آگاه ساختن مردم نسبت به حق و باطل بوده است، آگاهی می تواند آنها را ملزم به انتخاب راه حقی کند که توسط آن بزرگواران ترسیم شده است

این گونه تعامل با اهل سنت ضمن تشدید بدبینیِ آنها نسبت به شیعیان و خصوصاً عالمان شیعه، تعصباتِ کور مذهبی آنها را شعله ور نموده و فاصله ای از جنسِ جمود و تعصب میان مذاهب اسلامی به وجود می آورد.

ائمه اطهار- علیهم السلام- هیچ گاه در پی تغییر عنوانِ مسلک و مرام مسلمانان نبودند، بلکه همواره با انتقال و گسترش معارفِ الهی خویش، به تبیین خطوط انحراف پرداخته و طریقِ حق را برای آنها نمایان می ساختند و این بدان خاطر بود که دعوت آن بزرگواران دعوت به سوی خویشتن نبود بلکه دعوت به سوی حقیقتی بود که ایشان طریقِ وصول به آن بودند

برخلافِ تصورِ عدّه ای از شیعیان که فکر می کنند تبلیغِ شیعه با مجادله ها و مناظره های خصمانه صورت می گیرد، اهل بیت- علیهم السلام- نشر و بیانِ مُحکمات و محاسنِ کلام ایشان را عامل اصلی گسترش معارف شیعه و جذبِ مسلمانان به این مکتب می دانستند

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393 ساعت: 21:28

بنظر شما نجس ترين چيز در اين دنياي خاکي چيست؟؟؟

گويند روزي پادشاهي اين سوال برايش پيش مي آيد و مي خواهد بداند که نجس ترين چيزها در دنياي خاکي چيست؟

براي همين کار، وزيرش را مامور مي کند که برود و اين نجس ترين نجس ترينها را پيدا کند و در صورتي که آنرا پيدا کند و يا هر کسي که بداند، تمام تخت و تاجش را به او بدهد. وزير هم عازم سفر مي شود و پس از يکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به اين نتيجه رسيد که با توجه به حرفها و صحبتهاي مردم بايد پاسخ همين مدفوع آدميزاد اشرف باشد و عازم ديار خود مي شود.

در نزديکي هاي شهر چوپاني را مي بيند و به خود مي گويد بگذار از او هم سوال کنم شايد جواب تازه اي داشت بعد از صحبت با چوپان او به وزير مي گويد من جواب را مي دانم اما يک شرط دارد و وزير نشنيده شرط را مي پذيرد. چوپان هم مي گويد تو بايد مدفوع خودت را بخوري وزير آنچنان عصباني مي شود که مي خواهد چوپان را بکشد ولي چوپان به او مي گويد تو مي تواني من را بکشي اما مطمئن باش پاسخي که پيدا کرده اي غلط است، تو اينکار را بکن اگر جواب قانع کننده اي نشنيدي من را بکش.

خلاصه وزير به خاطر رسيدن به تاج و تخت هم که شده قبول مي کند و آن کار را (اسمشو نبر را) انجام مي دهد سپس چوپان به او مي گويد کثيف ترين و نجس ترين چيزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدي آنچه را فکر مي کردي نجس ترين است بخوري!

 

پروازی ها...
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393 ساعت: 1:49

به نام خداوند بخشنده و مهربان


همه ما مسلمان هستيم و خود را مومن خدا مي دانيم ولي آيا ميدانيد صفات يك مومن چيست؟
حديثي كه اينجا پست مي كنم از كلام امام علي (ع) است و از كتاب اصول كافي نقل مي كنم.
اميد است كه ما هم گوشه اي از اين صفات را داشته باشيم.
امام صادق عليه السلام فرمود : مرديكه نامش همام و خداپرست و عابد و رياضتكش بود ، در برابر اميرالمومنين عليه السلام كه سخنراني مي فرمود برخاست و گفت : يا اميرالمومنين !
اوصاف مومن را براي ما آنطور بيان كن كه گويا در برابر چشم ماست و به او مي نگريم ، فرمود:
اي همام ، مومن همان انسان زيرك و باهوشي است كه شاديش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراختر دل تر از همه چيز و متواضعتر از همه كس است ، از هر نابودي گريزان و به سوي هر خوبي شتابانست ، كينه و حسد ندارد ، به مردم نمي پرد و دشنام نمي دهد ، عيبجو نيست و غيبت نمي كند ، گردن فرازي را نمي خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشيش بسيار است ، با وقار است و متذكر ، صابر است و شاكر ، از فكر خود غمناك است و از فقر خويش شادان ، خوش خلق و نرم خو است ، با وفا و كم آزار است ، دروغزن و پرده در نيست.

 

پروازی ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروازی ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvaz parvaziha بازدید : 53 تاريخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393 ساعت: 1:37